۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

هرات شهر كهنه (عكاس : فيروز مشعوف )


۳ نظر:

حبیب آریا گفت...

سلام عزیز از تکرار مکررات میگذرم........ . زیبا مینویسی و بیشتر از آن دنبال زیبا نوشتن میگردی و این خوب است تا خوب باشد، و خوب هم میشود. و لی سخت تلاش میکنی فرم های عجیب و غریب و قابل تحسین بنویسی و این چیزیست که حاصلش میکنی با آن پشتوانه ی تحصیلی که در حوزه ی نقاشی داری میتوانی فرم های تحسین بر انگیزی هم بنویسی، از این ها که بگذریم آنچه مهم است این است که اکثرن آنچه من به عنوان یک بیننده در عکسهای تو دیدم تلاش بیش از حد ات برای رسیدن به آن فرم های مطروحه باعث کمرنگ شدن سوژه هایت شده و این مشکل ایست که ما در همه ی حوزه های فرهنگی و هنری خودمان داریم.... یعنی عکسهایت گاهی نیاز به پاک نویس شدن دارند. اما روی هم رفته عکس است و عکس..... این ها را نوشتم که بگویم من از آدمی مثل تو انتظار این ها را داشتم بناعن از دیدن عکسهای شگفت آور ات شگفت زده نشدم......... ( راستی معلم علم مواد را از یاد نبر با آن کت و شلوار و تکیه کلام معروفش « آقای گل » ) به هر حال سبز سبز باشی..... فعلن بای.... . راستی از این که با تاخیر آمدم معذرت ...... .

حبیب آریا گفت...

سلام رفیق/ سال نو ات مبارک...../ خسته ای و خسته گی ات سرمایه ی توست/ و دوستت دارم سخت سخت/ و خوب است که چنین باشد/ حق داری رفیق من / شک نکن به این که حلاوتش را در هلاکتمان می جوید این زندگی ............. .

مرحوم خادم گفت...

فکر کنم برقه هاشان زیاد نو نباشد